تجسم خیال...
تجسم کن پسریو که مثل هرزه ها دوست داره هرز بپره... تجسم کن پسریو که تعطیلات و با پیکهای بیخیالی میگذرونه... تجسم کن پسریو که گوشه ای از دلش یه جایی جا مونده ولی حاضر نیست برگرده و دلش و پس بگیره......
View Article2 سالگیش
هرچی بیشتر میگذره بیشتر سرت شلوغ میشه و فراموشکار میشی...حتما میگی فراموشکار بودم... هه آره خب.خوب یادمه فراموشیه چندوقترو... ۱۳۹۰/۱/۹ تولد ۲ سالگیه وبلاگم مبارک...
View Articleتوهم
همه گفتن با خاطراتت زندگی نکن... . چه کنم؟ . من با خاطراتم زندم... . با خاطراتی که پشت همین ترافیک های تهران گذشت... . دلواپسم نباش شاید همه ی اینا "توهمی"بیش نیست...
View Article2:56
امشب تمام خاطره های پروازم را... به یاد گرمیه وجودت... در شمع داغ اتاقم سوزاندم... ساعت۲:۵۶ بامداد (دقیق)
View Articleفاصله ها
دیگه به این ایمان رسیدم که هرچی فاصله ها دورتر باشه...دورترم میشه... من بین تک تک خط کشیهای خیابون... یک گل سرخ تا تو گذاشتم... ساعت ۲:۵۶
View Articleلبخندت...
میبینی؟حالا فهمیدی کسیکه باید باشه چرا نیست؟ کسی که دیروز بود لبخند امروز تورو هدیه داد... همیشه خنده ی بیشتری میشه در کنار دیگری داشت. فقط یه خواهش...بازهم انسان بمان...
View Articleیادت گرامی
روزهای گذشترو در ذهن مرور کردم... چیزی یافت نکردم جز خوشیی که در لحظه هات بود... به یاد روزهای گذشته و حال که دیگه تویی وجود نداره یادت گرامی... تو بهم یاد دادی که دنیا هیچ ارزشی نداره... روحت هرجایی...
View Articleآبادیه پایین.......
هنرمند وطن الان كجاست؟نيست؟؟؟ اون تو زيرزمين ميخونه چون مجاز نيست... ياس (درود بر تمام عاشقاي آبادیه پايين...)
View Article
